صرف نظر از اینکه فکر می کنید دهه بعدی همین الان شروع شده یا یک سال دیگر ادامه پیدا می کند ، باید موافقت کنید که داشتن کمترین رقم قابل توجه برای فقط زیبا زیبا به نظر می رسد. از آنجا که به نظر می رسد این افزایش سال نوعی تنظیم مجدد یک شمارنده است ، من با کمال میل از این فرصت استفاده می کنم و در ده سال گذشته کار در شبکه های اجتماعی فدراسیون آزاد و منبع باز ، جایگزین و فدراسیون – و در اینترنت کمی غرق می شوم. به طور کلی این بسیار جنجالی است. به شما هشدار داده شده است.
یک دهه آرام برای اینترنت
این یک دهه آرام برای شبکه های متمرکز بوده است. برای دیدن اینکه چقدر دقیقاً ساکت است ، اجازه دهید با هم به فیس بوک نگاه کنیم. در سال 2011 ، آنها توانایی نوشتن روی دیوارهای مردم را از بین بردند ، و در عوض پست ها را در یک جدول زمانی داغ و جدید ، همیشه تقویم کردند. فیس بوک فهمید که مردم از ارسال پیام با یک رابط کاربری دست و پاگیر خسته شده اند ، بنابراین آنها برنامه "Messenger" را به عنوان یک ابزار پیام رسانی "فوری" مستقل راه اندازی کردند. در سال 2012 ، آنها اینستاگرام را تقریباً با نیمی از حقوق ماهانه من ، یا اگر از درآمد من نمی دانید ، 1 میلیارد دلار خریداری کردند. در همان سال ، فیس بوک از یک میلیارد کاربر اول خود استقبال کرد. در سال 2013 ، آنها "جستجوی نمودار" خود را در دسترس همه قرار دادند ، به همه اجازه دادند دوستان و همکاران خود را با جزئیات بیشتر دنبال کنند. در سال 2014 ، فیس بوک پس از مبادله 14 میلیارد دلار ، واتس اپ را برای صبحانه خورد. در حالی که آنها مشغول خوردن شرکتهای دیگر بودند ، 2 میلیارد دلار دیگر برای Oculus هزینه کردند. در سال 2017 ، آنها از مرز 2 میلیارد کاربر فعال ماهانه عبور کردند. در سال 2018 ، آنها یک دوربین نظارت متصل به اینترنت متصل به یک دستیار صوتی را راه اندازی کردند. در حالی که برخی از افراد با توجه به پیامدهای احتمالی حریم خصوصی ابروهای خود را بالا می کشند ، کمبریج آنالیتیکا به طور تصادفی داده های بسیار خصوصی 87 میلیون کاربر فیس بوک را جمع آوری کرد. بعداً مشخص شد که از این مشخصات برای تداخل در برخی انتخابات ایالات متحده و انگلیس استفاده شده است. سنای آمریکا خیلی راضی نبود ، بنابراین آنها مارک زاکربرگ را برای شام دعوت کردند. در سال 2019 ، فیس بوک گرفتار پرداخت دو دلار به بچه ها شد تا برنامه ای را روی تلفن آنها نصب کنند که به فیس بوک امکان جمع آوری اطلاعات خصوصی و بیشتری حتی درباره آنها را می دهد. ساکت و آرام ، به شما می گویم ، ساکت.
خوب ، من اکنون با کنایه های بیش از حد منفعل و پرخاشگرانه متوقف می شوم. دهه 2010 برای اینترنت (و 19459004) دهه عظیم و همچنین یک دهه آزار دهنده بوده است. تقریباً در هر شبکه بزرگتر نوعی مشکل وجود داشته است ، یا مربوط به امنیت یا صرفاً به دلیل عدم علاقه به حریم خصوصی. بیشتر و بیشتر مردم بیشتر زندگی خود را بصورت آنلاین می گذرانند و تعداد بیشتری از سیستم های مهم در اینترنت وجود دارند. هر چند که من فقط در مورد شبکه های اجتماعی صحبت نمی کنم. ما شرکت هایی مانند Equifax را مشاهده کرده ایم که با نقض گسترده امنیتی ، اطلاعات شخصی میلیون ها کاربر را افشا می کنند.
من جدی انتظار ندارم که این وضعیت در دهه آینده بهتر شود. در صورت وجود ، این مسائل به شدت شدیدتر می شوند. هرچه افراد و شرکت ها اطلاعات خود را بصورت آنلاین ذخیره کنند ، جذابیت این سیستم ها برای مهاجمان از هر نوع بیشتر است. به نظر می رسد که کاربران و سیاستمداران سرانجام این واقعیت را درک کرده اند ، اما هنوز هم احساس می شود که بیشتر افراد علاقه مند به کنترل خسارت هستند ، در عوض یافتن راه حل های واقعی .
اما آیا مردم واقعاً به حریم خصوصی اهمیت می دهید؟
همه ما شنیده ایم که سیاستمداران از حریم خصوصی بیشتر و مقررات جدید برای اجرای حریم خصوصی دفاع می کنند. برخی از کشورها یا ایالت ها قوانین سختگیرانه تری در مورد محافظت از داده ها در مجلس قانونگذاری خود وضع کرده اند و گرچه اثربخشی واقعی این قوانین می تواند زیر سوال برود ، اما این عمل نمادین خود هیجان انگیز است. کاربران اینترنت در مورد نگرانی های خود بسیار جدی هستند و ادعا می کنند شرکت هایی مانند فیس بوک و گوگل برای محافظت از داده های کاربر خود باید اقدامات بیشتری انجام دهند.
با این حال ، اگرچه دیدن برخی از خشم های کاربران تازه کننده است ، اما من باید موضوع موجود را زیر سوال ببرم که اکثر مردم نمی دانند آنچه که از آنها شکایت دارند ، همان چیزی است که باعث می شود این سرویس ها همانند آنها کار کنند و این موارد باعث می شود که اجرای این خدمات از ابتدا از نظر اقتصادی مناسب باشد. بله ، فیس بوک تنها در صورت عبور فیلترهای مات در برخی از الگوریتم های اختصاصی ، اطلاعات شخصی زیادی را جمع آوری می کند و پست های دوست شما را نشان می دهد ، اما این دلیل آن است که شما با تعداد زیادی پست که برایتان مهم نیست ، پر نمی شوید. بله ، Google چیزهای زیادی درباره شما جمع آوری می کند ، اما این نوع اطلاعاتی است که آنها برای نشان دادن نتایج جستجوی شما برای استفاده می کنند و این داده هایی است که آنها برای نشان دادن تبلیغات از شما استفاده می کنند که امیدوارم شما را به کمی
شما نمی توانید از فیس بوک برای جمع آوری تاریخچه زندگی خود شکایت کنید ، در عین حال شکایت دارید که دیاسپورا * نمی تواند همکلاسی های سابق خود را پیدا کند. شما نمی توانید از واتس اپ درباره جمع آوری دفترچه آدرس خود شکایت کنید ، در حالی که در عین حال اظهار داشت که از ایمیل استفاده نمی کنید زیرا تبادل آدرس بیش از حد دست و پا گیر است. شما یا سیستمی دریافت می کنید که می داند شما کی هستید یا سیستمی که نمی داند. تصور نمی کنم که اکثر کاربرانی که از "اقدامات نادرست حریم خصوصی" شکایت دارند ، این نکته را درک کرده اند.
پروژه های جایگزین چگونه کار می کنند؟
با این همه خشم در مورد سیستم های تجاری متمرکز ، انتظار می رود پروژه های جایگزین بسیار خوب انجام می شود. اما آیا آنها در اینجا نمودار مشاهده شده است که کاربران فعال ماهانه را در برخی از پروژه های در حال کار بر روی رسانه های اجتماعی جایگزین و فدراسیون نشان می دهد:
بنابراین ، اوه. اگر دقیق باشیم ، می توانیم ببینیم که همه پروژه ها از سال 2018 ، زمانی که موج اول رسوایی ها به وجود آمد ، کمی رشد کردند . با این حال ، میزان رشد در مقایسه با میلیاردها کاربر که هر روز با Facebook و Friends کار می کنند بسیار ناچیز است. به خصوص ، دیاسپورا * هر بار که مجموعه جدیدی از مسائل مربوط به حریم خصوصی در سطح جهان ظاهر شود ، جهش بزرگی را نشان می دهد ، اما کاربران برای مدت طولانی نمی مانند. اکثر آنها فقط حاضر می شوند ، توضیح می دهند که چگونه دیگر از فیس بوک استفاده نخواهند کرد ، اما در عرض یک یا دو ماه دوباره به آنجا بازمی گردند. این الگویی است که مدتی است شاهد آن هستیم.
بینندگان دقیق ممکن است متوجه شوند که نمودار بالا یک بازیکن بزرگ در این زمینه را از دست داده است: Mastodon. و بله ، این درست است ، من آن را عمدا کنار گذاشتم. در اینجا همان نمودار وجود دارد اما Mastodon به آن اضافه شده است.
من فکر می کنم همه موافقت خواهند کرد که نمودار اکنون کمی قابل استفاده است. Mastodon به اندازه کافی بزرگ است که می تواند مقیاس بندی را برای تمام شبکه های دیگر کاملاً به هم ریخته ، تا جایی که diaspora * تنها چیزی است که به راحتی قابل مشاهده است. اکنون ، بله ، من می توانستم به مقیاس گذاری لگاریتمی روی بیاورم ، اما پس از آن ، نمودار داستان در مورد چگونگی بزرگ بودن در واقع ماستودون را بیان نمی کند. و این قطعه جالبی است.
مستودون در ابتدا کارهای زیادی را انجام داد. رابط کاربری آنها کمی شبیه Tweetdeck و Hootsuite است ، بنابراین همه افرادی که با این ابزار آشنا هستند درست در خانه احساس می کنند. آنها زمان مناسبی را به دست آوردند و درست زمانی که رسوایی حریم خصوصی جدیدی آشکار شد ، شروع به کار کردند ، بنابراین برای روزنامه نگاران آسان بود که بچه جدیدی را که در آن بلوک قرار دارد نشان دهند. و احتمالاً ضروری ترین قطعه: آنها ابزاری در دسترس داشتند که می توانند از توییتر به Mastodon ارسال کنند ، اساساً در روز صفر. در ابتدا ، این یک چیز جزئی به نظر می رسد ، اما بسیاری از افراد در Mastodon ثبت نام کردند و توییت های خود را برای Mastodon ارسال کردند. این بدان معناست که از ابتدا محتوای زیادی در Mastodon در دسترس بود ، و کاربران هرگز از ریختن مواد به Mastodon جلوگیری نمی کردند ، حتی اگر آنها را ترک کرده و به استفاده از Twitter اختصاص دهند. امروزه ، هنوز فقط از طریق توییت های ارسال متقابل ، ترافیک زیادی وجود دارد.
یکی از ابزارهای معروف مورد استفاده برای ارسال متقابل ، آمار عمومی را در اختیار ما قرار می دهد و ما می توانیم این موضوع را در چهار هفته گذشته از زمان نوشتن این مطلب مشاهده کنیم. 700000 توییت فقط توسط این ابزار پردازش شده است. این مقدار زیادی از محتوای است و بسیاری از کاربران ظاهراً فعال در Mastodon هستند. زمانی که رله رسمی Mastodon هنوز چیزی نبود ، من یک بار توت های عمومی یک ماه را ضبط کردم و تعدادی از آنها را روی آنها اجرا کردم. بیش از دو سوم کل پست های دریافتی فقط پست های خودکار بود که توییت های افراد را به اشتراک می گذاشت. علاوه بر این ، من می توانم فعالیت زیادی را از افرادی که ربات ها را برای به اشتراک گذاشتن فیدهای RSS و موارد دیگر در Mastodon می نویسند ، مشاهده کنم. این به ما می گوید که احتمال زیادی وجود دارد که بخش قابل توجهی از کاربران فعال ماهانه Mastodons کاربر نباشند ، بلکه ربات هایی هستند که محتوای ارسال متقابل را از منابع دیگر ارسال می کنند. با این حال ، ممکن است همه کاربران واقعی باشند – ما به سادگی نمی دانیم ، و هیچ راهی برای من در واقع وجود ندارد که آن را بررسی کنم. در هر صورت ، این حجم گسترده از محتوا و فعالیت ظاهری ، در نگاه اول باعث جذابیت بیشتر ماستودون می شود. هنوز هم این روزها حتی شماره های کاربر فعال ماهانه Mastodon نیز با استقبال چشمگیری روبرو شده اند. گرچه من اطلاعات کافی برای گمانه زنی در مورد چرایی چنین اتفاقی ندارم ، اما جالب است.
ممکن است س askال شود که چرا ماندگاری کاربر در آن پروژه ها بسیار اندک است و به طور کلی چرا تصویب زیاد نیست. تا حدی ، من قبلاً با توضیح تعارض منافع کاربر قبلاً به این پاسخ دادم. در حال حاضر هیچ شبکه اجتماعی فدراسیون حتی به راحتی و ثروتمند شدن همتایان متمرکز خود نزدیک نیست. به راحتی هیچ گزینه جایگزینی برای آن کاربران وجود ندارد ، حتی اگر آنها عمیقاً از آنچه که در حال حاضر از آن ناامید شده اند ناامید شده باشند.
متحد فنی
به دلیل کمبود ، احساس می شود قسمتهای زیادی از فضای "شبکه اجتماعی فدراسیون" است. اصطلاح بهتر ، بسیار متمرکز بر فناوری هستند و کاملاً از آنچه قبلاً ادعا می کردند انجام می دهند ، از دست داده اند. تمرکز ما این است که لیزر متمرکز بر روی چالش های فنی جدید برای حل ، رفع اشکالات جدید و ویژگی های جدید برای پیاده سازی هستیم. اما آیا مهم است؟ یک شبکه اجتماعی با تمام ویژگی های قابل تصور ، اما هیچ کاربری برای استفاده از آنها چیست؟ چه فایده ای دارد که فدراسیون کاملاً انتزاعی و کاملاً طراحی شده است ، وقتی داده ای برای فدراسیون وجود ندارد؟
ای کاش افراد بیشتری دلیل وجود میلیاردها کاربر را که هنوز از فیس بوک استفاده می کنند ، در نظر بگیرند ، به جای اینکه فقط زندگی خود را به عنوان یک زندگی طولانی ادامه دهند. رمزگذار که روی هر پروژه مورد علاقه آنها کار می کند. ناامید کننده است که می بینم افراد فعال زیادی در این زمینه فقط می گویند ، "اوه ، آنها به سادگی از اشتباهات خود درس نگرفتند" و ادامه می دهند انگار که مسئله خاصی نیست. در حقیقت ، اکثر مردم از وضعیت فعلی بسیار ناراضی هستند و احتمالاً دوست دارند از گزینه هایی استفاده کنند که بیشتر به حریم خصوصی آنها احترام می گذارد. هنوز هم ، آنها فقط نمی توانند پروژه هایی مانند Mastodon یا diaspora * گزینه های مناسب – به یک دلیل خوب.
فکر کردن در مورد حباب فنی کوچک شما سخت و ناراحت کننده است. گاهی اوقات ، وقت و تلاش زیادی لازم است و گاهی اوقات شما مجبورید تصمیماتی بگیرید که اصول شما را نقض کند به دلیل اینکه واقعاً به مردم کمک کنید. من دیده ام که افراد ، پروژه ها و سازمان های زیادی به دلیل رفع اشکالی که هیچ کس برایش مهم نیست یا میزبانی سرویسی که هیچ کس به آن اهمیت نمی دهد یا نوشتن مطالب بازاریابی که هیچ کس نمی خواند ، مشغول نوازش پشت به پشت خود هستند. من موارد زیادی را دیده ام که سازمان ها در ایدئولوژی خود گیر کرده اند ، تا جایی که آنها کاملاً از تحقق هدف اصلی خود جلوگیری می کنند: جلو بردن مردم.
این کاملاً شبیه دلیل این است که ما قادر به ارائه گزینه های اجتماعی بدیل واقعی نیستیم. شبکه ها این نیست که ما نتوانیم چنین کاری انجام دهیم. به این دلیل است که اکثر افرادی که توانایی انجام این کار را دارند وقت خود را صرف کار در چیزهایی می کنند که فقط برای مخاطبان کمی که در بخش فناوری هستند کار می کنند ، در حالی که با خوشحالی نیازهای آن میلیاردها انسان غیر فنی خارج را نادیده می گیرند.
برخورد با انتقاد
یک درس بسیار جالب و تا حدودی تعجب آور این دهه در مورد نحوه برخورد برخی گروه ها با انتقاد بود. به خصوص در زمینه رسانه های اجتماعی جایگزین ، این تصور را دارم که اکثر مردم در آنجا بسیار دودویی فکر می کنند: یا کاملاً از آنها حمایت می کنید ، بنابراین دوست آنها هستید ، یا اینکه کاملاً از آنها پشتیبانی نمی کنید ، و این باعث می شود دشمن عمومی شماره یک آنها باشید .
در اوایل سال 2018 ، من مقاله ای درباره ActivityPub منتشر کردم ، و در سال 2019 پیگیری شد. در صورت عدم فرصتی برای جستجوی این پست ها ، دیگر نیازی به انجام این کار نیست. این دو پست به طور خلاصه مشکلات من را با ActivityPub مشخص می کند ، عمدتا به این دلیل که مشخصات به گونه ای طراحی شده است که هیچ گونه تضمینی را برای هر نوع قابلیت همکاری ارائه نمی دهد و در مقاله ها توضیح داده شده که چرا من فکر می کنم این یک اشتباه بزرگ است. من انتظار داشتم بازخورد منفی در مورد آن مقالات دریافت کنم ، عمدتا از افرادی که زمان زیادی را صرف کار در نوشتن مشخصات کرده اند و از افرادی که روی پیاده سازی کار می کنند پشتیبانی عمومی از نظرات خود داشتم.
آنچه که من دریافت کردم دقیق بود صادقانه بگویم ، در مقابل ، و به طریقی که من کاملاً تکان دهنده بود. چندین مردمی که روی ActivityPub ، ActivityStreams و سایر مشخصات کمابیش مرتبط کار می کردند با من تماس گرفتند و به من گفتند که تقریباً با تمام آنچه که نوشتم موافق هستند. به طور کلی ، افرادی که با مشخصات و قابلیت همکاری آشنا هستند توافق داشتند که ActivityPub کمتر برای پروتکل واقعی مشخص است ، اما بیشتر یک چارچوب است که گزینه هایی را برای گویش های بعدی باز می کند تا به تنهایی مشخص شوند. برخی از مجریان با این گفته موافقت کردند و گفتند که اجرای این مشخصات کاملاً دردناک است زیرا هیچ "منبع حقیقت" برای کار وجود ندارد. با این حال ، چندین مجری دیگر تصمیم گرفتند که این یک فرصت عالی برای گفتن استدلالهای من "شخصی" ، "مغرضانه" است ، و برخی معتقدند که من فقط نوشتم آنچه را انجام دادم ، زیرا دیاسپورا * خیلی تنبل بود و نمی توانست برخی از کدها را بازی کند.
واکنش از همه مقاله ای بود که توسط سازمانی منتشر شد که ادعا می کند "دانش در مورد پروژه های وب فدراسیون را گسترش می دهد و به افراد و پروژه های درگیر در این زمینه کمک می کند" ، جایی که یک مجری وقت گذاشت و تمام نظرات من را برداشت و توضیح داد که چگونه می توانید در اطراف کار کنید آنهایی که نارضایتی کلی از این پاسخ این بود که "شما می توانید ActivityPub را به خوبی اجرا کنید ، فقط باید با هر یک از موارد دیگر صحبت کنید تا مطمئن شوید که سازگار هستید" ، که همان دقیقا نکته ای است که من در وهله اول انتقاد کردم ، بنابراین این "پاسخ" در واقع هیچ کاری نمی کند. بسیاری از ادعاهای غیر فنی من ، به عنوان مثال ، استدلال من در مورد اشتباه بودن کاربران غیر فنی هنگامی که چندین نرم افزار دارای برچسب "ActivityPub" هستند اما پس از آن نمی توانند با یکدیگر صحبت کنند به دلیل ناسازگاری از نظر طراحی ، کاملا نادیده گرفته شده است .
نوشتن این پست و خواندن پاسخها بیشتر آنچه را كه قبلاً به آن فكر می كردم و آنچه قبلاً توضیح دادم را تأیید كرد: افراد غیرفنی در این بحث ها اهمیتی ندارند. سردرگمی احتمالی برای افرادی که تفاوت بین "نرم افزار" ، "پروتکل ها" ، "گره ها" و غیره را درک نمی کنند در این بحث مهم نیست. تنها آنچه مهم است این است که اکنون مشخصات جذاب و متنوعی وجود دارد که همه باید از آن پشتیبانی کنند ، و اگر پروژه ای تصمیم به عدم حمایت از آن بگیرد ، آن پروژه باید منشأ همه شر ها باشد.
من صادقانه توجه به این موضوع را متوقف کردم نقطه. هنوز هم افرادی هستند که در حال تهیه "یک پروتکل برای اداره همه آنها" هستند و من صمیمانه برای آنها آرزوی موفقیت می کنم ، اما من – مانند بسیاری دیگر – فکر نمی کنم که این همیشه ادامه داشته باشد
با این حال ، در مقایسه با برخی افراد ، من این را چیز بدی نمی دانم – کاملاً برعکس. همیشه ابزارهای مختلفی برای اهداف مختلف وجود داشته است. یک دلیل وجود دارد که چرا مردم معمولاً توییت های خود را به فیس بوک ، آرزوهای تولد خود از فیس بوک به توییتر ارسال نمی کنند ، و دلیلی وجود دارد که افراد به طور معمول پیوندهای عکس های خود را در Flickr به خط زمانی فیس بوک خود ارسال نمی کنند. برنامه های مختلف نیازهای متفاوتی را برآورده می کنند ، و گاهی اوقات مجبور کردن این برنامه های مختلف برای سازگاری با یکدیگر منطقی نیست. من نمی خواهم هر بار که شخصی عکسی را در برنامه عکس خود بارگذاری می کند ، اعلاناتی مانند میکروبلاگ ببینم و نمی خواهم جریان پراکندگی * من مملو از افرادی باشد که زندگی میکروبلاگ خود را پر می کنند.
بعضی اوقات ، مستقل ماندن به معنای ماندن در مکانی است که می توانید ایده های جدید را تکرار کنید. تا زمانی که اطمینان حاصل کنیم که باز می مانیم ، اسناد و مدارک ما همیشه به روز است و ما افراد را قفل نمی کنیم ، من بیش از حد خوب کار می کنم که روی یک پروژه کار کنم که "با همه بچه های جذاب" سازگار نیست مسدود کردن. در دنیایی که هیچ شبکه اجتماعی جایگزینی هیچ پایگاه کاربری معناداری ندارد ، موارد مهم دیگری وجود دارد که باید به آنها توجه کنید. اما ظاهراً ، نظر من اقلیت در جهان کامل پروژه ها است.
با نگاه به آینده
معمولاً این پست های "بازگشت به گذشته" با نگاهی خوش بینانه به آینده پایان می یابد. من خیلی تلاش کردم تا ایده هایی درباره چگونگی آینده ارائه دهم ، اما تصمیم گرفتم منصرف شوم. من تصوری ندارم.
من امیدوارم که ما ، مانند "کل اینترنت" ، سرانجام راه خود را پیدا کنیم و به مکانی برگردیم که بتوانیم با استدلال های منطقی بحث کنیم به جای اینکه از نظر کسی متنفر باشیم ، فقط به این دلیل که شما شخص را دوست ندارید استدلال. اگر می خواهیم جلو برویم ، باید سازنده و سازنده باشیم ، نه مخرب. اما چه کسی می داند که این اتفاق می افتد و چه زمانی.
در مورد رسانه های اجتماعی به طور کلی ، من فکر می کنم کاملاً مشهود است که رسانه های اجتماعی سنتی به آرامی در حال مرگ هستند. کسب WhatsApp توسط فیس بوک هیچ اشتباهی نبود. بیشتر و بیشتر افراد ماهیت خود نمایشی شبکه های اجتماعی کلاسیک را دوست ندارند و آنها به سمت برنامه های مشابه پیام رسانی فوری مانند WhatsApp حرکت می کنند. در ابتدا از این ایده متنفر بودم ، اما امروز می بینم که در عمق و نظم بیشتر از هر زمان حضور رسانه های اجتماعی خود در مورد سرویس هایی مانند تلگرام ، سیگنال و حتی Discord گپ می زنم. من فکر نمی کنم این یک روند ناخوشایند باشد. به نظر من بسیار سالم است. بازگشت به مکالمه ، یا با افراد یا با گروهی از افراد در داخل گپ های گروهی ، روشی منطقی تر برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات خصوصی است ، در مقایسه با اینکه فقط آنها را در یک جدول زمانی در برخی از شبکه های اجتماعی پست می کنید. کاربران برنامه های گپ باید قبل از اشتراک گذاری هر چیزی در به طور فعال تصمیم بگیرند با چه کسی به اشتراک بگذارند. شاید این فرصتی برای پروژه های متمرکز بر حریم خصوصی ما باشد و شاید خدماتی مانند WhatsApp به جای تلاش زیاد برای ایجاد شبکه های اجتماعی کلاسیک فدراسیون ، موضوعی باشد که باید بر آن تمرکز کنیم.
شاید راه حل این است که تمرکز روی برنامه ها نباشد که داده ها را جمع آوری و تجزیه و تحلیل می کند ، اما در عوض بر روی برنامه های کاربردی ذخیره شده این قطعات اطلاعات کار می کند. شاید به جای ایجاد شبکه های اجتماعی ، ما باید یک سرویس ذخیره اطلاعات مانند "کنترل داده های خودتان" ایجاد کنیم که می تواند برای بسیاری از برنامه ها استفاده شود. شاید.
من … من واقعاً تصوری ندارم. قرار بود این پستی مربوط به دهه گذشته باشد ، نه سال های آینده. من هنوز کاملاً متوجه نشده ام که در بلند مدت باید روی چه کار کنم ، بنابراین آن را اینجا می گذارم. با تشکر از شما برای خواندن.