
بگذارید نمادهای محبوبیت هنوز لگد بزنند. بگذارید پروانه های شهرت را با بال های خود بدرخشند. من نه به موسیقی و نه به رنگ آنها حسادت نخواهم کرد.
– جان آدامز
نامه های جان آدامز خطاب به همسرش
"اگر من تا 30 سالگی مشهور نباشم ، ممکن است گلوله ای را در ذهنم قرار دهم. "
این یک جمله واقعی است که من با یکی از نزدیکترین دوستانم صحبت کردم. در آن زمان ، من 28 ساله بودم.
خوشبختانه ، بر خلاف در تاریکی ترین دوران تحصیل در کالج ، من خودکشی جدی نبودم. با این وجود ، احساسات واقعی بود. احساس می کردم به نوعی به شهرت نیاز دارم. در گذشته نگر ، از تجربیات سخت کودکی خود دلهره آور زیادی وجود داشت ، و من ناامیدم امیدوارم که عشق از بدون (یعنی از توده های افراد دیگر) به نوعی نفرت را از درون بسازد.
همانطور که شانس داشته است. ، من باید این فرضیه را آزمایش کنم.
کتاب 4 ساعته ، اولین کتاب من ، در سال 2007 منتشر شد. این فهرست به نیویورک تایمز لیست پرفروش کسب و کار هارد کور ، جایی که برای آن ماندگار شد. چهار سال و چهار ماه ناگفته. این ترجمه به سرعت در حدود 40 زبان ترجمه شد و گهواره ها به کار خود ادامه دادند. همه چیز تغییر کرد.
من 29 ساله شدم.
به زودی ، من در یک طوفان از چیزهای بزرگ و وحشتناک گرفتار شدم و برای هر یک از آن ها کاملاً آماده نبودم.
برای شروع این پست ، بیایید شروع کنیم. یک مثال واقعی از سال 2010. من به طور واضح به یاد می آورم روزی که ایمیلی را از کسی دریافت کردم که به او "جیمز" می خواهیم. جیمز یک مکرر در وبلاگ من بود و ما به مرور زمان دوستانه می شدیم. او یک پسر بزرگ و کمک بزرگی به خوانندگان دیگر بود. من به او توصیه کردم ، او چند تجارت موفق ایجاد کرده است و ما یک گزارش مجازی خوب را تهیه کرده ایم. با این حال ، آن روز در سال 2010 ، من یک ایمیل از دستیار دیرینه جیمز دریافت کردم. این مختصر بود: "جیمز از شما خیلی چیزها آموخت ، و او به من دستور داد این فیلم را به شما بدهم." من روی پیوست کلیک کردم. جیمز ظاهر شد. او کاملاً آشفته بود و فک خود را می چسباند ، صورتهای متعارف درست می کرد و به طرز عجیبی صحبت می کرد. او بابت همه کمکهای من در طول سالها از من تشکر کرد و توضیح داد که در بعضی از اوقات بسیار تاریک به او کمک کرده است. او با گفتن اینکه پشیمان است ، اما این که او باید کارها را پایان دهد ، تمام شد. این وقتی وی فیلم را خاموش کرد و خودش را به قتل رساند.
این تجربه عمیقاً مرا برای مدت طولانی لعنت کرد.
کافی است بگویم ، من نمی فهمیدم که این نوع چیزها بخشی از شهرت فاوست است. [در حال جستجو برای معامله.]
نمایش 30،000-FOOT
اکنون سال 2020 است. 13 سال ، 5 کتاب ، 1000+ پست وبلاگ ، و تقریباً 500 میلیون بار پادکست بعداً بارگیری کردم ، چند مورد در مورد وعده ها و خطرات آن یاد گرفتم. [بهدنبالشهرتاست
و من می گویم "به دنبال شهرت" عمداً ، زیرا – بیایید صادق باشید – من واقعاً معروف نیستم. بیانسه و برد پیت واقعاً مشهور هستند. آنها نمی توانند در هر نقطه از جهان در سطح عمومی قدم بزنند. من یک چهره متوسط خرد با مخاطب ماهانه در میلیون ها یا ده ها میلیون نفر هستم. لژیونهایی از افراد به تنهایی در اینستاگرام وجود دارند که مخاطبان این اندازه دارند. سیستم عامل های جدید سرعت جدیدی را ارائه می دهند. بعنوان مثال برخی ناشناخته های قبلی در TikTok میلیون ها دنبال کننده را در طی [هفته جذب کرده اند.
اگر به طور ناگهانی 100000 یا 1000،000 یا 10،000،000 دنبال کننده بیشتر داشتید ، چه اتفاقی می افتد؟
من می دانستم و من ساده لوح بودم.
این پست چیزهای زیادی را کشف می کند. رئیس در میان آنها در پاسخ به این سؤال خواهد بود: اگر در بازی محبوبیت برنده شوید ، چه انتظاری دارید؟
من به برخی از پاداش ها و فراز و نشیب ها اشاره خواهم کرد که می تواند باورنکردنی باشد. من همچنین در مورد برخی از خطرات و مشکلات جانبی صحبت می کنم ، که می تواند وحشتناک باشد.
امید من این است که این پست به مردم کمک می کند تا بهتر دیوار را که نردبان آنها در مقابل است تکیه می دهند … قبل از گذراندن سالها برای صعود به سمت بالا. یا در دنیای شتاب مانند TikTok ، قبل از اینکه جنی را بدون آنکه فکر کند از بطری بیرون بیاید.
اگر می خواهید یک مخاطب بزرگ برای ثروتمند شدن و معروف شدن ایجاد کنید ، برخی از هشدارها و توصیه ها در این مورد هستند. سفارش. اگر به ساختن مخاطبان بزرگی علاقه مند هستید ، واقعاً به آنها اهمیت می دهید و در مقابل آنها آسیب پذیر هستید ، حتی احتیاط های احتیاط آمیز تر نیز نظم دارند.
در طرف روشن ، برخی از مزایای بسیار واقعی
بگذارید برخی از موارد مطالب عالی اول.
به راحتی می توان ادعا كرد كه قرار گرفتن در معرض ملی كه همراه با كتاب های 4 ساعته و کتاب های بعدی بود ، یك عنصر ضروری برای این بود:
- ملاقات با بسیاری از دوستان عزیز من ، از جمله کوین رز ، مت مولنویگ و بسیاری دیگر. اینها افرادی هستند که امیدوارم برادران و خواهران نزدیک من برای زندگی باشند. این امر منجر شد …
- قادر به سرمایه گذاری در دهها معامله فن آوری زودهنگام ، درآمد حاصل از آن اجازه داده شد …
- به بسیاری از دلایل و سازمان هایی که در جهان ، از جمله آموزش و پرورش واقعی و مثبت ایجاد می کنند ، کمک می کند. DonorsChoose ، QuestBridge ، و غیره)؛ تحقیقات علمی با هدف درمان افسردگی مزمن ، PTSD و سایر شرایط روانی "غیرقابل تحمل" (جان هاپکینز ، UCSF و غیره)؛
- راه اندازی پروژه هایی برای کمک به موارد فوق (به عنوان مثال ، [مستند سفر شفقت )
و سپس این مزایا گاه به گاه وجود دارد ، مانند میز در رستوران های شلوغ ، گرفتن نمونه رایگان از محصولات (گرچه "آزاد" اغلب به گرانترین قیمت تمام می شود) و غیره.
بسیاری از چیزهایی که من در زندگی به آنها افتخار می کنم بدون مخاطب بزرگی انجام یا دشوار یا غیرممکن بود. به همین دلیل ، من به همه خوانندگان و شنوندگان خود مدیون یک بدهی عظیم از قدردانی هستم.
با این وجود استفاده از شهرت به عنوان یک اهرم ، می تواند مشکل باشد.
اول از همه ، چه نوع "شهرت" را می خواهید؟ به طور واضح ، چه چیزی "موفق" به نظر می رسد و در طی چه مدت زمانی؟ از 0-100، ، شما چقدر اطمینان دارید که می توانید مواجهه با درآمد را تبدیل کنید؟ اگر بیش از 0٪ ، چه شواهدی را پیشنهاد می کنید که استراتژی شما کار خواهد کرد؟ آیا شما برنامه ای دارید که اگر دوست ندارید un مشهور شوید؟
در سال های کالج من ، یکی از پدران همسر خوابگاه من تهیه کننده مشهور هالیوود بود. او یک بار به من گفت ، "شما می خواهید همه شما نام شما را بدانند و هیچ کس چهره شما را نشناسد."
با برداشتن آن یک قدم جلوتر ، ما می توانیم بیل موری را نقل کنیم:
من همیشه می خواهم به افرادی که می خواهند بگویم. ثروتمند و مشهور باشید: "اول از همه ثروتمند شوید." ببینید بیشتر موارد آن را شامل نمی شود. ثروتمند شدن چیز دیگری نیست جز پرداخت مالیات و اینکه بستگانتان از شما پول بخواهند. اما وقتی مشهور می شوید ، به یک کار 24 ساعته پایان می دهید. . . . تنها نکته مشهوری که در مورد شهرت وجود دارد این است که من از دو بلیط سریع گرفته ام. من وقتی که کت و شلوار ندارم و کراوات ندارم وارد رستوران شده ام. واقعاً در مورد آن است.
اما چگونه می تواند این واقعیت داشته باشد؟ به نظر می رسد یک شاهزاده حداقل این یک اغراق است ، درست است؟
برای پیچاندن سر خود به آنچه که "معروف" به معنای واقعی آن است ، یک استعاره وجود دارد که ممکن است به شما کمک کند.
TRIBE، VILLAGE، City – This is مهم
اینجا ایمیلی است که من در ژوئیه 2007 دریافت کردم:
[Your sport] نشان می دهد که شما یک منافق هستید که به دیگران کمک می کنید تا کتاب خود را کمک کنید. شما نمونه بارز اسب سواری سفید را به فرزندان ما نشان می دهید. شرم بر شما. شرم بر تو … شرم. و شرارت … این شرورترین جنگ روی زمین است ، جنگی برای کسانی که با فحش دادن خود به خشونت روسپیگری برای کسانی که به دنبال و شهوت تماشای غیرانسانی هستند سرگرم می شوند. شما شري هستيد كه دنيا را به دست آورده و روح خود را گم كرده ايد.
من چه كاري كردم يا گفتم كه باعث اين امر شده است؟ آیا این در پاسخ به مقاله چگونه در مورد مهر و موم های بچه گانه بود؟
نه کاملاً. این در پاسخ به پست وبلاگ من برجسته غیر انتفاعی DonorsChoose.org بود ، که من به مدت 10 سال توصیه کرده ام. هدف صریح؟ برای جمع آوری پول برای کلاس های مدارس دولتی کم بودجه. در مقدمه ، به این نتیجه رسیدم که بنیانگذار و مدیر عامل شرکت DonorsChoose شریک کشتی من در دبیرستان بود. خودشه.
این همان خواننده "اسب سواری سفید" اقدام به ارسال بیش از ده ها ایمیل تهدیدآمیز به من کرد ، با این نتیجه گیری که "من روز داوری را به شما تحویل خواهم داد."
آیا این یک تهدید به مرگ بود؟ آیا کاری وجود داشت که من باید انجام دهم یا می توانستم انجام دهم؟ من هرگز با چنین مواردی سر و کار نداشته ام و نمی دانستم. اما من یک چیز را می دانستم: بسیار ترسناک و کاملاً خارج از آبی بود.
در آن هفته ، داستان فوق را با یک وبلاگ نویس زن حرفه ای به اشتراک گذاشتم. او خندید و با صداقت گفت: "به مهمانی خوش آمدید." او به طور متوسط یک تهدید به مرگ و یک درخواست / تهدید جنسی در هفته داشت. در آن زمان ، مخاطبان ما تقریباً به همین اندازه بودند.
این موضوع مرا به موضوع اندازه مخاطب و استعاره قبیله ، دهکده و شهر می کشاند.
به کلاس 5 کلاس خود بیاندیشید. در مورد من ، 20-30 بچه وجود دارد. آیا کسی کاملاً از ریل کلاس شما خارج بود؟ برای اکثر شما ، بچه های شانسی مناسب و معقول به نظر می رسد. این یک نمونه کوچک است.
بعد ، به سال اول سال تحصیلی خود در دبیرستان فکر کنید. در مورد من ، چند صد بچه وجود داشت. آیا کسی بی ثبات یا نامتعادل بود؟ من می توانم حداقل به تعداد انگشت شماری فکر کنم که مستعد خشونت بودند و مرا ناراحت کردند. دعوا بود. بعضی از بچه ها چاقوها را به مدرسه آوردند. حتی یک بچه شایعه شده بود که از شکنجه حیوانات لذت می برد. به خاطر داشته باشید: این دبیرستان در همان شهر دبستان من بود. چه عوض شد؟ حجم نمونه بزرگتر بود.
در ژوئیه 2007 ، کمتر از سه ماه از انتشار اولین کتاب من ، به زندگی من بپیوندید.
در آن مدت کوتاه ، مخاطبان ماهانه وبلاگ من از یک گروه کوچک از دوستان (20-30؟) به اندازه فعلی Providence ، Rhode Island (180 و 200،000 نفر) منفجر شدند. خوب ، بیایید درون آن حفر کنیم. ما از ولایت چیست؟ در اینجا یک قطعه از ویکی پدیا آورده شده است ، و جسورانه ها مال من هستند:
در مقایسه با میانگین ملی ، Providence دارای یک نرخ متوسط از جرم خشونت آمیز و میزان جرم بیشتر در 100000 نفر است. در سال 2010 ، 15 قتل وجود داشته است ، از 24 مورد در سال 2009. در سال 2010 ، مشیت درمورد جنایات خشونت آمیز بهتر از اکثر شهرهای همسالان خود بود. اسپرینگفیلد ، ماساچوست ، تقریباً 20،000 نفر ساکن کمتر از Providence است ، اما 15 قتل را در سال 2009 گزارش داد ، همان تعداد قتل به عنوان Providence اما سرانه کمی کمی بیشتر.
نکته این است: شما نیازی به این ندارید. برای بدست آوردن تهدید به مرگ ، تهدید به تجاوز جنسی و غیره ، اشتباه انجام دهید. شما فقط به یک مخاطب به اندازه کافی بزرگ احتیاج دارید. خود را به عنوان رهبر یک قبیله یا شهردار یک شهر تصور کنید.
میانگین ها به شما دیکته می کنند که تعداد مشخصی از دیوانگان ، هنرمندان ، اخاذی ها ، قاتلان ممکن (یا واقعی) و غیره را بدست می آورید. . در انصاف ، ما همچنین باید تعداد مشخصی از نبوغ ، تعداد مشخصی از ساماریان خوب و غیره را نیز در بر گیریم. مطمئناً موضوع و محتوای شما اهمیت دارد ، اما مهم نیست به همان اندازه که می خواهید فکر کنید.
به خاطر آوردن: هرچه جمعیت بزرگتر باشد ، فرصت ها و مشکلات بیشتری خواهید داشت. یک شهر کوچک و کوچک در آیداهو ممکن است در بین ساکنانش جایزه پولیتزر نداشته باشد ، اما احتمالاً به تیم SWAT نیز احتیاج ندارد.
اکنون ، اینجا در سال 2020 هستیم.
مخاطبان ماهانه من هستند. بزرگتر از اندازه شهر نیویورک (NYC).
برای سرگرمی ، Google "شهر نیویورک" را کلیک کنید و روی "اخبار" کلیک کنید. در بعضی از موارد ، این پویایی ها هستند – خوب و بد – اگر مخاطبان شما اینقدر بزرگ باشند ، باید با آن مقابله کنید.
اما بگذارید فرض کنیم شما فقط 100 یا 1000 دنبال کننده دارید. هنوز باید تعجب کنید که: در هر زمان معینی ، چه تعداد از این افراد ممکن است از مدی خود خارج شوند؟ و چگونه بسیاری از مردمان باقیمانده امروز به راحتی در سمت اشتباه تخت از خواب بیدار می شوند و احساس نیاز به شلاق زدن در شخصی را احساس می کنند؟ پاسخ هرگز صفر نخواهد بود.
در طرف مقابل ، بعضي از موضوعات واقعي
براي نقل قول هنري ديويد تورو ، "هزينه يك چيز مقداري است كه من به آن زندگي مي گويم كه براي خريد مبادله مي شود. بلافاصله یا در دراز مدت. " ( والدن )
با توجه به این نکته ، اجازه دهید نگاهی به برخی از مشکلات جانبی در معرض دید داشته باشیم. تقریباً تمام دوستان من که مخاطبان 1M یا بیشتر دارند ، برای هر دسته ای که توصیف می کنم ، داستانهای شخصی دارند.
اگر تا به حال تعجب کرده اید که چرا بسیاری از افراد مشهور برای یک دوره زمانی ، بعضی اوقات سال ها ناپدید می شوند ، اغلب به این امید است که موارد زیر محو می شوند یا از بین می روند. متأسفانه ، خیلی سخت است که وقتی یک ردپای بزرگ در Google داشته باشید ، خمیردندان را در لوله خمیر دندان برگردانید.
بهتر است از قبل آگاه باشید. در اینجا اژدها باشید …
- Stalkers. یک مثال برای تنظیم لحن: هنگامی که در SF زندگی می کردم ، یک هوادار در ساحل شرقی فکر کرد که من پیام های شخصی و مخفیانه ای را که در پست های عمومی فیس بوک من جاسازی شده است ، برای او می فرستادم. او اعتقاد داشت من از او می خواهم كه به خانه من بیاید و برای من كار كند. او به همكاران خود گفت ، كه نگران بودند كه او پديدار شود ، بنابراين آنها را به مديرعامل گزارش دادند كه نزد من آمد. این یک تماس تلفنی بود و من خوش شانس شدم. این کارمند خاص پیش از این برای هفته بعد بلیط هواپیما خریداری کرده بود و قصد داشت برای یافتن من به SF پرواز کند. من درگیر FBI شدم ، خانواده وی مداخله ای انجام دادند و ، ببین و ببین ، او به دلیل اختلالات روانپزشکی از پزشکی خود خارج شده بود. نمونه دیگری از سال 2008 ، یک سال بعد از انتشار اولین کتاب من. این زمانی است که اولین نفر به دنبال من آمد. من تازه در خانه خودم بسته ام ، یک خانه شهری کوچک و زیبا در نزدیکی Sunnyvale ، کالیفرنیا. بازدیدهای تصادفی زودتر اتفاق نیفتاد ، چون من تا آن زمان اجاره ای داده ام.
افراد بیشتری دنبال کردند. شهرک کوچک من زیبا بود ، اما کاملاً محافظت نشده بود: هیچ دروازه ای ، هیچی. سرانجام ، یکی از افراد متخاصم مرد جلوی خانه من بدون توقف آویزان شد و از آنها عکس گرفت و آنها را در رسانه های اجتماعی با کامنت هایی از جمله "خیلی بد تیم فرسیس در خانه نیست. دوباره دلم برایش تنگ شده بود! " چیزهایی از آنجا برفی می زدند و من مجبور شدم خانه را بفروشم و حرکت کنم. هنگام مسافرت ، من مجبور شدم تا انتشار این عکس ها به صورت اجتماعی تا بعد از واقعیت متوقف شوم. چرا؟ من با افرادی که در شهر بازدید می کنم مثلثی داشته ام ، با در هتلی در در این شهر تماس بگیرید تا از یک نام خانوادگی من میهمان ثبت نام کنید و سپس پرواز را به کشور پیدا کنید. من و / یا خانواده ام. من از آن زمان یاد گرفته ام که از اسم مستعار استفاده کنم ، اما بعداً به آن خواهیم رسید …
- تهدید به مرگ. من به طور منظم تهدید به مرگ می كنم ، و این برای چهره های عمومی معمول است. تخمین می زنم حداقل یک ماه در ماه از طریق کانال دریافت کنم. بعضی اوقات آنها مربوط به اخاذی هستند (بعداً می آیند) ، اما بیشتر آنها مربوط به افرادی است که از نظر روانی ناپایدار هستند. از چه چیزی عصبانی هستند؟ یک بار دیگر ، مالش در آن نهفته است: به ندرت در پاسخ به آنچه گفته ام یا انجام داده ام است. این وحشتناک ترین چیز است ، و همچنین به همین دلیل استعاره قبیله-روستا-شهر بسیار مناسب است. افرادی که تهدید به مرگ می کنند معمولاً از قسمت روانی رنج می برند و هیچ کاری برای جلوگیری از آنها وجود ندارد.
یک مثال: چند سال پیش ، من یک پیام متنی از یک شماره ناشناخته با عنوان "من می دانم شما چه کار کردید دریافت کردم. من می خواهم به شما پرداخت کنم. " من نمی دانم که چگونه آنها شماره من را گرفتند ، اما به صورت سحابی ادامه یافت. عکس گرفتم و عکس گرفتم ، سعی کردم بفهمم که کیست و جهنم در جریان است. از آنجا که مرتباً پیامک می کردند ، می توانم جمع آوری کنم که آن زن است (یا شخصی که ادعا می کند) ، و او گفت ، "شما مرا تحقیر کردید ، و اکنون نوبت شما برای درد است. من می دانم که شما در SXSW صحبت می کنید ، و همه می خواهند بدانند و ببینند. " خوشبختانه ، من اطلاعات کافی داشتم تا وکلا ، بازرسان خصوصی و اجرای قانون درگیر شوند. همچنین این بدان معنی بود که من آن سال در SXSW امنیت مسلح داشتم و دائماً روی سنجاق ها و سوزن ها بودم و منتظر افتادن کفش دیگر بودم. بنابراین…. در پایان ، یاد گرفتم که کیست؟ من کردم. این مادری میانسال بود که به همراه همسر و دو فرزندش در روستای تگزاس زندگی می کردند. من هرگز با او ملاقات نمی کردم ، با او هیچ ارتباطی ندارم.
فقط چند ماه قبل از این اتفاق افتاد ، دو YouTubers مشهور در آستین ، تگزاس ، یک فن در حال رانندگی 11 ساعت از نیو مکزیک به سمت خانه خود با ماشین پر از خانه داشتند. اسلحه او قصد داشت حداقل یکی از آنها را بکشد. او ساعت 4 صبح وارد خانه آنها شد و آنها را از اتاق به اتاق دیگر شلیک کرد. آنها در کمد مخفی شدند و با احمقانه 911 نامیده شدند. از رسانه های مرتبط: "آنها یک زوج محبوب تگزاس در یوتیوب هستند ، اما هرگز فکر نمی کردند که زندگی آنها را به خطر بیاندازد. این امر تا زمانی که یک طوفان آلبوکارک وسط شب با اسلحه و نیت های بد در خانه خود حاضر شد. " خوشبختانه ، پلیس رسید ، و متجاوز درگذشت ، اما می تواند به راحتی متفاوت باشد. در برخی موارد ، هدف مورد نظر از بین می رود قبل از اینكه حتی متوجه شوند چه اتفاقی می افتد. جالب اینجاست که غالباً طرفداران دیهارد عشق ورزیده اند که آنها را می کشند ، نه از هر نوع "نفرت انگیز".
با توجه به اینکه چند بار تهدید می کنم ، و اینکه چقدر واقعاً خطرناک است ، تصمیم گرفتم مجوز حمل پنهان بگیرم و پنهان کنم. سلاح گرم من می خواستم از این امر اجتناب کنم ، و آرزو می کنم که اینگونه نباشد ، اما در اینجا ما هستیم (PS با تشکر از توصیه دور آشکار ، Jocko).
من همچنین دوست دخترم را برای استفاده از Taser ، که مربوط به مورد بعدی است ، آموزش دادم. طبقه بندی …
- آزار و اذیت اعضای خانواده و عزیزان.
حداقل دو دسته از افراد وجود دارند که می خواهند شما را بیابند: افراد اساساً خوب (البته غافلگیرانه) ، و افراد اساساً بدخواه. من متنفرم از این طریق متنفرم ، اما یاد گرفته ام که در این دنیا افرادی وجود دارند که از آسیب رساندن یا تهدید دیگران لذت می برند.
اگر هر گروهی نتواند به راحتی به شما برسد – آیا شما را پیدا می کند یا آسیب می زند. شما — آنها اغلب به دنبال خانواده و عزیزان خود می روند.
اگر آنها مهاجمی باشند ، به دنبال آنچه می دانند ضعیف ترین پیوند شما است ، می روند. این دقیقاً به همین دلیل است که من هرگز نام نزدیکترین دوستان یا دخترانم را ذکر نمی کنم ، مگر اینکه آنها در حال حاضر شخصیت های عمومی باشند.
از میان تمام موضوعات موجود در این پست ، این یکی بیشتر از همه از من نا امید می شود. از بعضی جهات ، من با تصمیمات خودم این را به خودم دعوت کردم ، اما هیچ یک از عزیزان این درخواست را نکردند. حتی نوشتن در مورد این جنبه من را عصبانی می کند ، بنابراین من این گلوله را کوتاه خواهم کرد.
- آشنایی با مشکلات. همانطور که ممکن است تصور کنید ، دوستیابی می تواند تعهدات بدهی و تله خرس باشد. این ممکن است کسی باشد که بتواند یک مقاله clickbait را در مورد تاریخ خود با شما بنویسد (بدیهی است بدون افشای چنین مواردی) ، یا این می تواند بسیار بدتر باشد. اگر زن هستید ، اینجاست که همه چیز دوباره می تواند از نظر جسمی خطرناک شود. اگر مرد هستید ، اینجا جایی است که می تواند از نظر قانونی خطرناک شود. شکارچیان زیادی برای هر دو طرف وجود دارد ، و این می تواند باعث شود شما ایمان خود را به بشریت از دست دهید.
- تلاش برای اخاذی. یک مثال ساده: در سال 2019 ، من و تیمم تهدیدی را دریافت کردیم. در اصل: "اکنون به من X بپردازید ، یا من سایت شما را DDOS خواهم کرد." از آنجا که یک DDOS یک حمله تکنولوژیکی به یک وب سایت است ، و من به قدرت زیرساخت های میزبان Automattic اطمینان دارم ، تصمیم گرفتیم که پاسخ ندهیم. اخاذی سکوت ما را دوست نداشت و با تهدید بمب پاسخ داد. این اندکی پس از بمبگذاریهای سریال آستین ، که منجر به کشته شدن دو نفر شد ، بنابراین من به تحقیقات پزشکی قانونی ، بازپرسان ، اجرای قانون و غیره تشدید کردم. من در پیگیری اخاذی ها بسیار خوب بوده ام ، من با تروریست ها مذاکره نمی کنم و من اگر من صحیح باشم ، از داشتن نبردهای عمومی خوشحالم ، اما … همه اینها انرژی بزرگی به خود می گیرند. متداول ترین شکل اخاذی ، انواع مختلفی از "مگر اینکه X را به من بدهید ، می خواهم درباره شما بگویم." خوشبختانه ، من سالها را به طور عام در مورد موضوعات بحث برانگیز و افشای داستانهای شخصی ناراحت کننده گذرانده ام. تا حدودی ، این امر برای جلوگیری از وسوسه ایجاد شخصیتی کاملاً پاک و آشکار است. این همچنین اخاذی های مهم بسیاری از مهمات معمول را غارت می کند.
اگر شما مهمات خود را ندارید ، این دسته می تواند فاجعه بار باشد. به عبارت دیگر ، اگر شهرت بیشتری نسبت به منابع دارید ، خود را در گوشه ای آسیب پذیر نقاشی می کنید. اگر گزینه های کمتری داشته باشید و متحدین کمتری داشته باشید ، برای شکارچیان جذاب خواهید بود.
- پیام های ناامیدی و درخواست های کمک برای شما. این یک گروه غم انگیز است ، دقیقاً مانند داستان فیلم خودکشی در معرفی این قطعه. این یک چیز است که یک یادداشت "من خودکشی کردم و به شما اطلاع می دهم" ، کاملاً افتضاح است. دریافت پیام با چیزی مانند این: چیز دیگری است: "شما آخرین امید من هستید. من هیچ کس دیگری ندارم که بپرسم. اگر در 48 ساعت دیگر نتوانید به من در زمینه X ، Y و Z کمک کنید ، می خواهم خودم را بکشم. " من ده ها مورد از اینها دریافت کرده ام در ابتدا ، من سعی کردم به همه کمک کنم و به طرز وحشتناکی گیر افتادم. این هرگز نتوانست به بدبختی و بی شبهای بی خوابی پایان یابد. اکنون ، ارسال کنندگان این یادداشت ها به خطوط تلفن خودکشی (به عنوان مثال ، 1 (800) 273-8255 در ایالات متحده ، لیستی از خطوط هوایی بین المللی [alternative link]) و پستی که من نوشتم "برخی از اندیشه های عملی در مورد خودکشی" اشاره شده است. من بخاطر پشتیبانی اخلاقی و تاکتیکی وی با بسیاری از این موقعیتها ، از ویولت آبی متشکرم. متشکرم ، بنفشه. این زمین بسیار خشن است. هرچه بیشتر در دنیای مشاوره چگونه عمل کنید ، و مخاطبان خود را نیز آسیب پذیرتر کنید ، بیشتر از اینها دریافت خواهید کرد.
- آدم ربایی.
اگر به صورت آنلاین مشهور ظاهر شوید ، حدس بزنید که چیست؟ حتی اگر ثروتمند نیستید ، می توان فرض کرد که پول کافی برای بدست آوردن باج خوب دارید. مکانهایی وجود دارد که آدم ربایی یک صنعت مستقر است و متخصصان این کار را بطور منظم انجام می دهند. ایالات متحده به طور کلی ایمن است ، اما اگر به خارج پرواز می کنید ، باید از چند مورد آگاه باشید.
به عنوان مثال ، اگر از خدمات اتومبیل استفاده می کنید ، به آنها نام جعلی (و "چیز جالبی مثل" جیمز باند "، که آن را منفجر می کند) بدهید. آنها برای نشان دادن چمدان از آنها در نشان یا iPad استفاده می کنند. به همین دلیل است: این معمول است که جرم و جنایت سازمان یافته ترتیب خرید مانیفست های پروازی از کارمندان فرودگاه را داشته باشد. این بدان معناست که آدم ربایان احتمالی ، دقیقاً مانند رستوران سه ستاره میشلن ، هر اسمی را که با هر صندلی در ارتباط است ، به Google گویند تا دقیقاً مشخص کنند که چه کسی است. اگر به نظر می رسد شما یک هدف جذاب را ایجاد کرده اید ، آنها ساعتی قبل از فرود به فرودگاه می روند ، راننده را با نام خود در یک نشان می یابید و به آنها پرداخت یا تهدید می کنید که آنها را ترک کنند. آنها سپس راننده خود را جایگزین راننده خودشان می کنند ، که اکنون این نشان را در دست دارد و منتظر شماست. خداحافظ این می تواند اشکال دیگری نیز داشته باشد. یک بار در آسیای میانه ، من یک راننده در هتل حضور داشتم تا مرا به فرودگاه ببرد ، اما … او از اسم واقعی من استفاده کرد ، و من به سرویس اتومبیل اسمی جعلی داده بودم. برای خرید وقت ، از او خواستم صبر کند در حالی که من چند تماس تلفنی برقرار کردم. حدود 10 دقیقه بعد ، راننده واقعی با استفاده از نام مستعار مشخص شده مرا به فرودگاه برد. اولین راننده کلاهبرداری پیاده شد و تا به امروز ، من نمی دانم چگونه او می داند که من کجا می مانم یا هنگام عزیمت. اما تکرار این امر تکرار می شود: افراد حرفه ای هستند که این کار را می کنند ، و به آنچه انجام می دهند بسیار خوب خواهند بود.
- جعل هویت ، سرقت هویت ، و غیره.
هرچه شما مشهود تر باشید ، افراد بیشتری در تلاش برای جعل هویت شما خواهند بود. یا کارمندان شما این می تواند هک کردن وب سایت ، دسترسی به یک حساب بانکی ، گرفتن SSN یا موارد دیگر باشد. شرکت ها یا کارآفرینان شبانه پرواز نیز از اسم و چهره شما برای فروش همه چیز از خدمات وب و کتاب های الکترونیکی گرفته تا محصولات اطلاعاتی سایه دار و قرص های آلت تناسلی مرد استفاده می کنند (متأسفانه تمام نمونه های واقعی). این چیزی است که وکلای من به صورت هفتگی با آن سر و کار دارند. این بدون توقف است. به هر دو دلیل شهرت و مسئولیت ، ردیابی و محافظت از بسیاری از این موارد مهم است.
- رسانه های حمله و کلیک. بسیاری از نویسندگان و متخصصان رسانه شگفت انگیز با اخلاق محکم وجود دارند. بسیاری از دوستان عزیزم در این اردوگاه روزنامه نگاران هستند. در سمت تلنگر ، تعداد زیادی بازیگر بد به دلیل انگیزه های فاحش ایجاد شده توسط کلیک ، افزایش سرعت بازی جدید دیجیتال ، خوب هستند.
استعاره قبیله-روستا-شهر را به خاطر دارید؟ اندازه مخاطب مورد نظر خود را دو برابر کنید. اکنون درصد آن مخاطب را به خاطر بیاورید که ممکن است عصبانی شود یا از مدیسه های آنها خاموش باشد. در مرحله بعد ، این درصد را دو برابر کنید تا افرادی که برای پیشبرد مشاغل خود کارهای گرافیکی انجام می دهند. آخر ، [ به این افراد یک شغل یا وضعیت مشارکت دهنده در یک رسانه بگذارید.
چه آشفتگی لعنتی.
اگر از نظرات توییتر شیطانی ، یا فیسبوک نامطبوع خود را دوست ندارید. اظهارات زیر پوست شما قرار می گیرد ، فقط صبر کنید تا اولین قطعه مشخصات کاری کلاه خود را بگیرید. این آخرین نخواهد بود ، بنابراین به فلسفه استوئیک خود دست بزنید.
هنگامی که قطعه ای پر از سوءاستفاده است ، حتی اگر بعد از این که شما چک های حقوقی را از طریق تلفن تصحیح کردید ، این تحقیرآمیز است. نکات حرفه ای: دوستان من از ایمیل برای بررسی واقعیت استفاده کنید.
صحبت از دوستان …
- "دوستان" با انگیزه های پایین. هنگامی که شما یک مخاطب با اندازه مناسب یا "سکوی" دارید ، اکثریت افرادی که می خواهند قهوه را بگیرند ، از دوستان متقابل درخواست می کنند یا به طور خاص — به شما پیشنهاد می دهد نعمتهای ناخواسته انگیزه های جانبی داشته باشند. طولی نکشید که این موضوع را بپذیرم ، و من به دلیل پولادانیش بودن مالیات سنگینی پرداخت کردم.
برای روشن شدن: من به خاطر مسائل مهم نیستم ، تا زمانی که آنها مقدم باشند. آنچه که نمی توانم تحمل کنم جعلی بودن برای دریافت نعمت های خوب شخصی در طی ماه ها است ، با تعجب از "اوه ، من قصد داشتم که درباره کتاب جدیدم که در عرض چند هفته منتشر می شود" برای شما بگویم و همینطور Shenanigans. این اتفاق بیش از آنچه که بتوانم حساب کنم برایم اتفاق افتاده است ، و احساس کثیف و ناخالصی می کند.
این یکی از دلایل اصلی سیاست های پتو در حال انجام من است ، مانند تعهد به خواندن هیچ کتاب جدیدی که در سال 2020 چاپ شده است. یکی از دلایلی که اکثر نزدیکان من در معرض دید عموم نیستند.
به هر کسی که فقط "می خواهد شما را بشناسد" احتیاط کنید. 99 بار از 100 مورد ، این صحت ندارد.
- تهاجم به حریم خصوصی.
به هر دلیل در این پست (و موارد دیگر) ، اگر شما هر کاری عمومی انجام می دهید ، نباید هرگز هر چیزی را به پستی که در آن زندگی می کنید ارسال کرده اید. اگر حتی یک بار را نقض کنید ، به احتمال زیاد نام و آدرس مرتبط شما در پایگاه های داده های شرکت یا دولت تمام می شود. آن لیست های پستی پس از آن به عنوان جریان درآمد اجاره داده می شوند و معامله می شوند و در نهایت همه چیز به جستجو می رسد. ماجرای Austin YouTubers را که در خانه خود شکار کرده اید به خاطر دارید؟ آنها نباشید.
برای امنیت ، مگر اینکه بخواهید خطرات بزرگی را به وجود آورید ، برای همه چیز از یک فروشگاه UPS یا سایر آدرس های پستی خارج از سایت استفاده کنید. این یک امر ضروری است ، و نه جالب.
در نتیجه گیری
این یک سوار وحشی بوده است.
مبادا مبادا در غیر این صورت به نظر برسد ، این قرار نیست پست وای باشد. من بسیار خوش شانس بوده ام ، و من عاشق زندگی ام هستم.
به گفته این ، همه موارد فوق باعث افزایش اضطراب شده است که من پیش بینی نمی کردم. من خوشبخت هستم که از خانواده و دوستانم ، دوست دخترم ، و سرپرست و پرچمدارم ، مولی حمایت کردم. من به سادگی نمی توانستم این کار را انجام دهم.
آیا من از قبل به این همه هشدارها گوش می کردم؟ آیا این رفتار من را تغییر می داد؟ من نمی دانم. شاید نه. مگر اینکه آن را زندگی کرده باشید ، ممکن است به نظر برسد که کسی از بوگاتی تشییع می شود و از مسافت پیموده شده گاز شکایت می کند.
تمام تجربه من را به یاد مثل انسانهای نابینا و فیل می اندازد. این مثالی است که حداقل از هزاره اول قبل از میلاد در فرهنگ های مختلف گفته شده است:
این داستان گروهی از نابینایان است ، که قبلاً هرگز با فیل روبرو نشده اند و چه کسی یاد می گیرند و مفهوم سازی می کنند. فیل مانند دست زدن به آن است. هر مرد نابینا قسمت دیگری از بدن را احساس می کند ، اما فقط یک قسمت ، مانند آن طرف یا تنه است. آنها سپس فیل را بر اساس تجربه محدودشان توصیف می کنند و توضیحات آنها از فیل با یکدیگر متفاوت است. در برخی از نسخه ها ، آنها به این گمان می روند که فرد دیگر ناهنجار است و به ضربات وارد می شود. اخلاقی این مثل این است که انسانها بر اساس تجربه محدود و ذهنی خود تمایل به ادعای حقیقت مطلق دارند ، زیرا آنها سایر افراد را نادیده می گیرند تجربیات محدود و ذهنی که ممکن است به همان اندازه صادق باشند. [19659006] قبل از سال 2007 ، من نابینا بودم.
در اینجا و آنجا ، من گوش را حس می کنم (یک مشهور در یک داستان جلد! وای! باید زیبا باشد!) ، دم (اتومبیل های فانتزی در یک عکس شلیک!) ، یا تنه (سبک زندگی ثروتمندان و [مشهور!)
فقط اکنون می توانم تصور کنم که این خود فیل چگونه است. مهم نیست که چه بخشی را از قبل کسب می کنید ، نمی توانید دامنه تجربه را تا زمانی که در در در آن باشید ، کاملاً درک کنید.
اگر من چیزی یاد گرفتم ، این است: شهرت مشکلات خود را برطرف نکنید.
در عوض ، شهرت به احتمال زیاد همه ناامنی های شما را بزرگ می کند و همه ترس های شما را اغراق می کند. مثل این است که بخاطر درد شما ، آتش نشانی را انتخاب کنید ، این که در نتیجه قوطی بنزین است.
اگر فکر می کنید مشکلاتی دارید که شهرت را برطرف می کند ، من از شما خواهش می کنم که ابتدا در داخل کار کنید. حداقل ، روی هر دو در یک اندازه کار کنید. من کتابهایی مانند Awareness و Radical Acceptance را یافتم که مفید باشد.
اگر این کار را نکنید ، در پایان با شن و ماسه شن و ماسه انگشتان دست خود را ترک می کنید و شما را ترک می کند. همان احساس پوچی. فقط اکنون ، همراه با ناامیدی ، چالش های جدیدی را که در این پست بیان شده است خواهید داشت.
من همچنین خواندن مقاله ی کوین کلی را تحت عنوان "1000 طرفداران واقعی" توصیه می کنم. آیا این امکان وجود دارد که "مشهور" بودن به 1000 حق ، شما را سریعتر به اهداف خود برساند و سالم تر باشید – به دنبال تحسین و اعتبار دهی میلیون ها نفر؟ من تمایل دارم که چنین فکر کنم.
اما بعد دوباره …
آیا این بدان معنی است که هیچ کس نباید مسیر شهرت بزرگ را دنبال کند یا آژیر های عمومی بزرگ را وسوسه کند؟ من نمی توانم این را بگویم هدف من این است که به راحتی برخی از خطرات ناشی از چنین سفری را درخشش دهم.
شاید – شاید فقط – شما باید یک ستاره محکوم به عکس بگیرید.
پس از همه ، همانطور که جیم کری گفته است:
"من فکر می کنم همه باید ثروتمند و مشهور شوند و هر کاری را که در خواب دیده اند ، انجام دهند. can see that it's not the answer.”
Related
The Tim Ferriss Show is one of the most popular podcasts in the world with over 400 million downloads. این سه بار برای "بهترین پادکست های اپل" انتخاب شده است ، اغلب پادکست مصاحبه شماره یک در همه پادکست های اپل است ، و در بسیاری از مواقع در رتبه های اول از بین 400،000+ پادکست قرار گرفته است. To listen to any of the past episodes for free, check out this page.
.